Contact me

email: mohammadalisheida@gmail.com facebook: Mohammad Ali Sheida

This is Me

while photographing on Hindo kush mountains of Bamyan.

مجسمه های بودا

مجسمه دو بودا که بنام های صلصال و شمامه یاد می گردند

کوه های بابا و شهر غلغله

سه فصل همزمان در بامیان وجود می داشته باشد

Agriculture lands

More than 75 percent of Bamyani's are earning from their lands.

کوه های هندوکش

سلسه کوهای هندوکش که از سمت شرق الی غرب بامیان امتداد دارد.

Tuesday, 31 December 2013

مه شرمم میاییه ....

زمستان آغاز شد و مکتب ها رو به پایان رفت. اکثر مردم در زمستان ها اطفال شان را به کورس های آموزشی برای فراگیری دروس لسان می فرستند من هم مثل سال های گذشته امسال هم خواستم برای اطفال کورس های رایگان را دایر نماییم پس به کمک مرکز آموزشی لینکن این کار را آغاز کردیم 
 دو هفته ای را تدریس کردم و چون اکثرا روند تدریس ام شاگرد محوری است از یک دختر کوچک خواستم تا خودش را معرفی کند او بر خواست و در زبان انگلیسی خودش را معرفی کرد و بعد از آن از دو دختر کوچک خواستم تا برای یکدیگر معرفی کنند آنها هم خودشان را برای یکدیگر معرف کردند بعد از آن یک دخترکی کوچکی خواستم تا خود را برای یک بچه خورد معرفی کند حالا می بینم رنگ هردو سرخ شده و به من می خندند و دارند می شرمند ، ازبچه پرسیدم چرا می خندی؟ گفت استاد او دختر است ، باز طرف دختر نگاه انداختم و ازش پرسیدم چرا می خندی؟ گفت: استاد او بچه است؟ 
مرا خیلی خنده گرفت و چیزی نگفتم و با خود گفتم مقصر این اطفال نیست چون همیشه در خانواده ها زن و مرد به همدیگر همیشه این چنین رفتار نموده اند، رفتار آنان بالای این اطفال تاثیر نموده است. 0       . 

Friday, 8 November 2013

هر چه گفت بر ما برخورد

رفته بودیم در روضه ی مسجدی در بامیان. قبل از ملا صاحب کلان یک بچه گگ ریزه زمینه را برای ملا صاحب کلان آماده ساخت و گر چند خودش بسیار خورد تر از آن گپ ها بود اما بیچاره بسیار پرسوز امام حسین(ع) را کشت و مردم هم خوب گریستند.
بعد از ملا گگ کوچک نوبت به ملای کلان رسید ملای کلان گپ را از حقوق زن شروع کرد و خوشحال شدم چون طبق تقسیم اوقات (اجندای )شورای علما داشت گپ می زد که ناگهان حس طالبانیزم در وجوش فرود آمد و گفت که هر دختر که از خانه بدون اجازه پدر و یا برادرش بیرون بر آید حرام است و برادر و پدر او بی غیرت است. آنچنان این حرف ملا بر دلم اصابت کرد که گویا من یکی از بی غیرت ترین افراد زمین باشم که خواهرانم مکتب می رود و من نمی توانم جلویشان را بگیرم و باز فرمود هر آنکه از خدمات و یا سرمایه شان از موسسات و یا از غرب باشد آنها  اموالشان حرام است و خود شان کافر. و قابل توجه دوستان ترجمان خارجی ها که شما را کافر مطلق خواند و همه اموال شما را حرام.و در ضمن چند فردی را که ملا صاحب در لیست اش ثبت کرده بود اسم های شان را خواند و گفت این ها افرادی هستند که بنام مسلمان برای کافران در بامیان زمینه را مهیا می سازند اما در این محفل نکته قابل توجه این بود که در آن چندین انجینر و استاد دانشگاه و دیگر افراد رسیده نیز موجود بود و در عوض اینکه  یک بوکس به دهان آن ملا  بزند به گپ های آن ملا غور فرموده بودند.
چند نکته قابل توجه برای ملا های عزیز وبی خرد
در سال 2012 دولت افغانستان برای خواستن خیرات به توکیو رفتند تا خارجی ها برایشان کمی پول بدهد و گر نه اقتصاد افغانستان روبه سقوط بود که امریکا و بانک جهانی که بازهم از خود کافران می باشد برای افغانستان یک مقدار پولی را بعنوان خیرات تقدیم کردند
امروزه بیشتر در آمد افغانستان از خارجی ها است و اکثر خدمات نیز توسط آنها به افغانستان آمده است به یاد آورید که شماهه 30 سال افغانستان را در تاریکی نگهداشته بودید و حالا از روشنایی می ترسید
و این چنین شد که عصاب دود کرد و مجلس را ترک گفتم چون هر آنچه او می گفت علیه من بود و من هیچ اقدامی هم نمی توانستم به امید اینکه دوستان آگاه از مصلحت طلبی ها کنار آیند و برای اصلاح جامعه اقداماتی کنند.

Saturday, 24 August 2013

تاثیرات پولادی


از قضای روزگار دیشب برادر زاده ام که 7 سالش می باشد نتوانست که تلویزیون تماشا کند و قبل از ساعت 8 خوابش برد و صبح روز بعدی زود از خواب بیدار شد و از من پرسید : کاکای دیشب پولاد علمدار چطور شد. برایش گفتم, تماشا نکردم . خیلی پریشان شد . ازش پرسیدم چرا پریشان شدی؟ ... گفت : در مکتب به دوستانم چه بگویم.؟

Saturday, 1 June 2013

SOCIAL VIRUS یا ویروس اجتماعی


بعضا دیده می شود که در جامعه ای که زندگی می کنیم افرادی هستند که با هیچ چیزی نمی توانند توافق کنند ، مگر در صورتی که از خودشان باشد یعنی تنها مال خود را می پسندند و بر اموال و جنس دیگران همیشه می خواهند که عیب جوی کنند و هیچ چیزی را نمی توانند کامل ببیند یعنی بسیار خود پسند و خود خوش می باشند.

سالهای زیادی است که مردم بامیان بخاطر نداشتن امکانات خودرا با دیگر ولایات قابل مقایسه نمی دانند چون واقعا کاری صورت نگرفته است و اگر کدام کاری هم صورت گرفته بسیار ناچیز بوده است و از حقیقت دور نشویم افرادی را که می خواهم یاد کنم لیاقت همین امکانات را هم ندارند، چون این افراد تخریب منابع را می دانند ولی استفاده اش را نه... درباره خود فکر می کنند ولی برای دیگران هیچ انگیزه ای بر سر ندارندو این مشخصا چیزی است که می خواهم ذکر نمایم و تقریبا قابل دید همه می باشد مثال بارز آن را می توان دانشگاه بامیان را نام برد که با هزاران جنجال و سختی ها دولت به ولایات مرکزی یک دانشگاه داده است و به کمک خارجی ها این دانشگاه تقریبا دارای کم و بیش امکانات نیز می باشد از قبیل ( چوکی، کتابخانه، اتاق کمپیوتر وغیره...). ولی بعضی از محصلین خود را آماده استفاده آن احساس نمی کنند و در عوض به ملت خیانت می کنند آن هم خیانت آشکارای که همه می بینند ولی به آن توجه نمی کنند ... چند نمونه از مثال های این را ذکر می کنم .

مسئولین دانشگاه برای نشستن محصلین در صنفها از چوکی های بسیار راحت و نرم اسفنجی خریداری کرده بودند اما بعضی ازشاگردان با آن حساسیت دارند و نمی دانم با استفاده از کدام روشی مقصد این چوکی ها را پاره می نمایند و اسفنج هایشان را بیرون می کنند نه تنها چوکی خودشان را بلکه چوکی های اطراف خود را نیز به همین حشر مبتلا می سازند و با اسفنج هایشان بوت هایشان را پاک می کنند  یا بعضی ها عادت دارند زمانی که از نزد کدام گل و یا سبزه ای که راه میروند باید آن گل و یا سبزه را خراب کنند و یا اگر کدام کتابی را از کتابخانه به امانت می برند زمان برگرداندن آن کتاب چند صفحه آن را پاره کنند و روی چند صفحه دیگر آن با قلم یادگاری بنویسند تا شخص بعدی که کتاب را می خواند به کمی مشکلات روبرو شود. و یا اینکه اگر کدام دیوار را صاف ببینند آن را با روی کفش شان مهر بزنند تا شماره پای شان را اندازه نمایند و دیگران هم ببینند.
برای یک تعدادی این کارها به اندازه ای تکرار شده که حالا به یک عادت تبدیل شده است و اگر این چنین تخریب ننمایند روح و روانشان آرامش نمی گیرد و مثل ویروس در هر چیزی دخالت دارند و با تخریبش لذت می برند و جالب این که هیچ نوع انگیزه آباد کردن را ندارند و از کسانی که آباد می کنند هم سخت نفرت دارند و این چنین افراد در هر بخش جامعه وجود دارند و نفوذ این ها در هر نوع وظایف و یا شغلی می باشد و جمعیت این ویروس ها روز به روز افزایش می یابد و در چندین مواردی خود بنده هم شاهد عینی چنین اعمالی بود ه ام و دیده ام که این افراد بالغ می باشند و از نظر فیزیکی کدام مشکلی را دارا نمی باشد و تنها مشکل شان روانیشان همین تخریب کردن است که بالای همه اعمالشان تاثیر گذاشته است و مثل ویروس های که در کمپیوتر باعث اشغال سیستم می گردد این ها هم چنین عمل می نمایند و ای کاش که شاهد روزی باشم که کدام نوع ANTIVIRUS برای QUARNTINE   این ویروسهای اجتماعی نیز کشف گردد  تا از بیماری های روانی کمی کاسته شود...

Wednesday, 29 May 2013

تاثیرات منفی سریالها بر اجتماع


افغانستان کشوری است که از جمله کشورهای جهان سوم بشمار می آید که در این جهان سوم ، ولایتی درجه سومی است بنام بامیان که از امکانات کمی برخوردار است و از خصوصیات برجسته این ولایت این است که نه آب آشامیدنی سالم دارد و نه برق ، نه مردمی ثروتمندی دارد که حد اقل سیر بخورند و نه سیاستمداران برجسته ای که درد ها را حس نماید.

اما بعضی چیزهای است که در این ولایت مردم به آن ارزش قایل اند، که از آن جمله می توان شوق و علاقه مردم را نسبت به رسانه ها دانست که به کثرت به چشم می خورد چون در حین این که در این ولایت برق دولتی نیست مردم به نحوه ای از راه ها برای شب شان برق تامین می نماید تا چند لحظه ای را به پای تلویزیون بنشینند که معمولا در بین ساعات 8- 10 شب می باشد که در آن وقت برنامه های سریالی جریان می داشته باشد که قبلا در بین مردم از تلسی و پرینا آوازه بود و اما حالا پولاد علمدار ، حرم سلطان و جمیله غوغا بپا کرده است . و تاثیرات این برنامه ها بالای زندگی اجتماعی مردم به اندازه ای است که اگر از طرف شب در کدام مهمانی باشی تقریبا همه می گویند که زود تر تمامش کنید که خانه بریم تا سریال تمام نشود و این در حالیست که تقریبا بیش از 30 درصد نقل مجلس را نیز درباره همین سریالها بحث می نمودند و در بعضی از خانواده حتی نظام خانوادگی تغییر یافته است و نظام سریالی در آن جریان می داشته باشد.

بازار خورد بامیان که دارای یک سرک قید پخته می باشد و دارای فضای بسیار ضیقی است و در این بازار کوچک کوچه ای است که بنام کوچه ای تایتینک مسمی است و اکثرا وسایل سیمساری در آن بفروش می رسد. در این اواخر چیزهای که بیشتر در آن به فروش می رسد از جمله لباس حرم سلطان و دریشی پولاد علمدار و غیره اجناس می باشد که بازاری خوبی هم دارد مثلا دریشی که قبلا به قیمت 1200 افغانی به فروش می رسید حالا به 2000 افغانی به فروش می رسد چون لباس پولاد علمداراست. و همین طور لباس های دیگر نظر به شخصیت های فرد در سریال به فروش می رسد.

از جانب دیگر تاثیر این سریالها بر قشر جوانان و نو جوانان به اندازه ای بوده است که بیشتر جوانان و نو جوانان صدا های صوتی این برنامه ها را بعنوان RINGTONE  در مبائل هایشان انتخاب می کنند و از عکس های این سریالها می خرند و در دیوار های خانه و روی دیوارهای اتاق محصلین می چسپانند. و هم چنین در بین جوانان القابی مانند ( چتین ، مماتی و سنبل و غیره...) بسیار رایج گردیده است و مثالهای دیگر تاثیرات این سریالها را می توان در خوراکه فروشی ها دید که بعنوان مثال ساجق فاطمه گل ، پاپورک پدرو پابلو ، چاکلیت زمان و شیرینی حرم سلطان و دیگر خوراکه باب بی کیفیت به تعداد زیاد بنام سریالها بفروش می رسند.

و این همه در حالیست که مردم از یک سو داد از بیکاری و بیم از سال 2014 را بسر می برندو از سوی دیگر از هوس های چون داشتن لباس حرم سلطان دل کنده نمی توانند و در هر گوشه ای مثلا اطفال در مکاتب ، کارمندان در ادارات و زن ها در خانه ها از این ها بحث می نماید.

تقلید از این برنامه ها به اندازه ای است که بعضی ها می فرمایند که در ولایت غزنی بعضی از پولداران موتر های سیاه بی پلیت  ویشکی را می دوانند تا باشد که مثل پولاد علمدار دیده شوند و یا اینکه  چندی پیش شنیدم در ولایت کابل بخاطر اینکه خیاط نتوانسته لباس مردی را مثل لباس عبدالحی بدوزد مورد لت و کوب قرار گرفته است و در بعضی از دکان های لباس فروشی برای عروسها لباس حرم و آیلین را پیشنهاد می نماید، که به قیمت هنگفتی بفروش می رسد.

با دیدن و شنیدن چنین اوضاعی خواستم بخندم  اما وجدانم یاری ننمود و از اعماق دلم فریاد می زنم.

علم و فن را ای جوان شوخ و شنگ

مغز می باید نه ملبوس فرنگ                                                          

ویب سایت دانشگاه بامیان

چندی قبل یک روزی در ویب سایت وزارت تحصیلات عالی میچرخیدم تا از احوال یا کدام اطلاعات جدیدی باخبر شوم بعد از خواندن صفحه انترنتی نزدیک به اتمام وقتم بود که در گوشه ای از سایت دیدم که نوشته است ویب سایت پوهنتون های دولتی، که بسیار خوشحالم ساخت . به صفحه آن وارد شدم دیدم که دانشگاه بامیان هم از خود ویب سایت دارد که در آنجا از آن ذکر به عمل آمده ، و همه ای دانشگاه های دولتی در افغانستان از خود ویب ساخت مختص را دارد که به عنوان مثال ویب سایت دانشگاه بامیان به نام ذیل یاد میگردد. http://bu.edu.af/fa  
سایت را باز کردم دیدم در صفحه اصلی آن راجع به دانشگاه بامیان مختصرا نوشته است که طبق که دیده می شد آن نوشته هم از سال 1390 باقی مانده و در اواخر کدام چیزی به آن اضافه نشده است از آن هم جالبتر اینکه ویب سایت انترنتی دانشگاه بامیان نشان می دهد که، دانشگاه بامیان از خود هیچ نوع استراتیژی یا پلان راهبردی ندارد و در گوشه لینکهای این سایت نوشته شده است که پوهنحی ها ،  که در آن از بامیان فقط و فقط پوهنحی زراعت آن ذکر گردیده و راجع به آن هم کدام اطلاعی وجود ندارد در حالی که در بامیان به تعداد 5 پوهنحی فعال می باشد. و یکی از بهترین انترنت های دولتی را دانشگاه بامیان دارا می باشد.
در مقابل این ویب سایت در جانب دیگر ویب سایت دانشگاه هرات را ببینید. که همه روزه بروز می شود  و هر نوع اطلاعی را می توان از آن راجع به دانشگاه هرات به دست آورد.  اما از دانشگاه بامیان را حتی نمی توان فهمید که به چه تعداد محصل دارد و درباره دانشگاه بامیان هیچ نوع رسانه ای وجود ندارد که محصلین را آگاه و باخبر سازد ،  از آن دردناکتر اینکه هر دانشگاهی در دیگر ولایات از کارکرد هایشان یک ماهنامه را به چاپ می رسانند که معمولا به شکل مجله علمی می باشد و در آن اکثرا معلومات علمی ذکر می گردد اما متاسفانه دانشگاه بامیان آنرا هم ندارد که بین محصلین و استادان به عنوان یک پل ارتباطی عمل نماید.
 با دیدن این همه واقعا برایم سوال بر انگیز است که...
1.       آیا محصلین و یا استادان ما در دانشگاه بامیان هیچ نوع دست آوردی ندارد که قابل نشر باشد؟
2.       محصلین راجع به دانشگاه بامیان چگونه به اطلاعات دسترسی پیدا کند؟
3.       وجود دانشگاه بامیان در چیست؟
4.       .........و غیره
دنیای امروز به یک دهکده کوچک مبدل گردیده است و این همه مدیون دنیایی تکنالوجی می باشد که انترنت در آن جایگاه ویژه ای دارد که در خود همه را دارد هر نوع خبر علمی، فرهنگی، تحقیقاتی و غیره در آن وجود دارد که در ظرف ثانیه ها پخش و دنیا را با خبر می سازد و امروزه همه دانشگاه های دنیا از خود ویب سایت دارند که  حتی از کوچکترین دست آورد و یا فعالیت هایشان ذکر بعمل می آورند.
             امید است که شود روزی که دانشگاه بامیان هم از فعالیت ها، آمار، کارکرد ها، دست آورد ها ،افتخارات و دیگر فعالیت هایشان در ویب سایتشان چیزی بنویسند، تا شود روزی که ما هم به آن بنازیم.

Wednesday, 22 May 2013

علم يا ( Science)

پیدایش علم

آدمی تمایل دارد که هرچه را ممکن است بداند و بفهمد، زیرا کنجکاو زاده شده است. کنجکاوی انسان از کنجکاوی هر موجود زنده دیگر کاملتر و پایدارتر است. رضایت آدمی در فرو نشاندن این کنجکاوی ، همراه با توانایی او در به خاطر آوردن ، استدلال کردن و ارتباط دادن ، به پیدایش فرهنگ کامل ، و از جمله علم منجر شده است. بنابراین می توان گفت که از همان زمانی که انسان ، پای به این جهان گذاشته است، علم نیز به وجود آمده و با رشد فکری بشر ، علم تکامل یافته است
.

برداشت غلط از علم!

معلومات انسان ، وقتی که در مسایل روزانه به کار روند، می توانند در لباسی که فرد میپوشد، خانه ای که در آن زندگی می کند، تاثیر کنند. روشهای مسافرت ، تفریحات ، آموزش و پرورش ، اعتقادات مذهبی ، قضاوتهای اخلاقی و حتی بقای ملی انسان به این معلومات بستگی دارد. اما باید توجه داشته باشیم که وظیفه خود علم به وجود آوردن کاربردهای آن نیست. علم مشتمل بر اصول و قوانین است. پزشکی و روشهای آن مرغوب کردن دانه های نباتی ، تلفن ، رادیو ، موشکها ، هواپیماها و بطور خلاصه چیزهایی که مستقل از این اصول و قوانین تکمیل می شوند، علم نیستند، بلکه محصولات مهندسی یا انقلاب تکنولوژیک هستند.

البته منظور آن نیست که گفته شود کاربردهای علم اهمیتی ندارند. واقع امر آن است که این کاربردها دنیای ما را عمیقاً تغییر دادهاند، بطوری که در بسیاری از موارد نمی توان بدون آنها زندگی خود را ، آن گونه که امروزه می گذرانیم، ادامه دهیم. علم و انقلاب تکنولوژیک هردو بخش بزرگی از کوشش های فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی ملتها را در بر گرفته است، بطوریکه درک نکردن هر یک از آنها می تواند پیامدهای خنده آور یا حتی خطرناک به دنبال داشته باشد. اما برای بسیاری از مردم تفاوت میان هدف های علم و انقلاب تکنولوژیک روشن نیست.

کنجکاوی ، تنها عامل ایجاد علم

کنجکاوی ، یعنی میل شدید به دانستن ، از ویژگیهای ماده مرده نیست. همچنین از ویژگیهای انواع جاندارانی نیست که به زحمت می توانیم آنها را از موجودات زنده بپنداریم. بعنوان مثال ، درخت ، نمی تواند به محیط اطراف خود کنجکاوی نشان بدهد. اما از آغاز پیدایش حیات ، در بعضی از جانداران حرکت مستقل پیدا شد. به این ترتیب ، پیشرفت بزرگی برای در دست گرفتن محیط اطراف پدید آمد. جاندار متحرک دیگر لازم نبود که به انتظار غذا باشد، بلکه خود به دنبال آن می رفت. و این بدان معنی است که ماجرایی تازه در جهان آغاز شد و آن کنجکاوی بود.

انسان یک مافوق میمون است!

ممکن است لحظه‌ای پیش آید که جاندار از غذا سیر باشد و در همان لحظه خطری او را تهدید نکند. در این حالت جاندار یا مانند صدف به حالت بیحسی می رسد و یا مانند موجودات عالیتر ، غریزه‌ای قوی برای کشف محیط اطراف خود نشان دهد. این حالت را میتوان کنجکاوی بیهوده نام نهاد. که معمولا هوش را از روی آن داوری می‌کنند. سگ ، لحظه ای فراغت ، هر چیزی را بیهوده بو می کند و گوش هایش را به طرف صداهایی که ما نمی شنویم بر می گرداند.

به همین علت است که ما سگ را از گربه ، که در لحظه های فراغت به تیمار خود می پردازد یا به آرامی دراز می کشد و می خوابد ، باهوشتر می دانیم. هر چه مغز پیشرفته تر می باشد، کشش برای کشف ، افزونتر می شود. میمون از نظر کنجکاوی نمونه بارزی است. و لذا از این جهت و بسیار جهات دیگر می گویند که ، آدمی یک مافوق میمون است.

دلیل تقسیم علم به شاخه های مختلف

اگر بگوییم که علم و آدمی همیشه شادمانه باهم زیسته‌اند، کلام درستی است. ولی حقیقت امر این است که هر دو فقط در آغاز کار با دشواری روبه رو بودند. تا زمانی که علم قیاس باقی مانده بود، فلسفه طبیعی می‌توانست جزیی از فرهنگ عمومی هر تحصیلکرده باشد. ولی علم استقرایی کاری عظیم بود که به مشاهده و یادگیری و تحلیل نیاز داشت، و دیگر بازی آماتورها نبود. پیچیدگی علم در هر دهه افزونتر می‌شد. در طول قرون بعد از نیوتن هنوز ممکن بود که شخصی با استعداد بتواند از همه فرضیه های علمی آگاهی پیدا کند، اما در سال 1800 این کار غیر علمی بود.

با گذشت زمان معلوم شد که اگر دانشمندی بخواهد در زمینهای مطالعات مشروح ، انجام دهد، باید بیش از پیش خود را به بخشی از آن زمینه محدود کند. گسترش علم تخصص را ایجاب می کرد. با هر نفس دانشمند ، تخصص عمیق تر می شد. و لذا این مسئله باعث شد تا علم رفته رفته به شاخهای مختلف تقسیم گردد. بطوریکه با گسترش علم این شاخه را نیز گسترده تر می کردند.

عواقب ناخوشایند علم

در دهه 1960 ، احساس قوی دشمنی آشکار نسبت به علم در میان مردم و حتی تحصیلکرده های دانشگاهی پیدا شد. جامعه صنعتی ما مبتنی بر کشفیات علمی در قرون اخیر است و اکنون از عواقب جنبی نادلخواه موفقیت های آن به ستوه آمده است. فنون پیشرفته پزشکی افزایش بی رویه جمعیت را به دنبال آورده است.

صنایع شیمیایی و موتورهای درونسوز آب و هوای ما را آلوده کرده اند (آلودگی آب و هوا). نیاز روز افزون به مواد جدید انرژی شبب ویرانی و تهی شدن پوسته زمین شده است. تولید انواع سلاحهای مرگبار و بمب های اتمی بعنوان یک عامل اساسی ، حیات انسان را تهدید می کند. اما نباید تمام این گناهان را به گردن علم و دانشمندان بیندازیم. بلکه این مسایل علل مختلفی مانند استفاده نابجا و نادرست از علم دارد.