بعضا دیده می شود که در جامعه ای که زندگی می
کنیم افرادی هستند که با هیچ چیزی نمی توانند توافق کنند ، مگر در صورتی که از
خودشان باشد یعنی تنها مال خود را می پسندند و بر اموال و جنس دیگران همیشه می
خواهند که عیب جوی کنند و هیچ چیزی را نمی توانند کامل ببیند یعنی بسیار خود پسند
و خود خوش می باشند.
سالهای زیادی است که مردم بامیان بخاطر نداشتن
امکانات خودرا با دیگر ولایات قابل مقایسه نمی دانند چون واقعا کاری صورت نگرفته
است و اگر کدام کاری هم صورت گرفته بسیار ناچیز بوده است و از حقیقت دور نشویم
افرادی را که می خواهم یاد کنم لیاقت همین امکانات را هم ندارند، چون این افراد
تخریب منابع را می دانند ولی استفاده اش را نه... درباره خود فکر می کنند ولی برای
دیگران هیچ انگیزه ای بر سر ندارندو این مشخصا چیزی است که می خواهم ذکر نمایم و
تقریبا قابل دید همه می باشد مثال بارز آن را می توان دانشگاه بامیان را نام برد
که با هزاران جنجال و سختی ها دولت به ولایات مرکزی یک دانشگاه داده است و به کمک
خارجی ها این دانشگاه تقریبا دارای کم و بیش امکانات نیز می باشد از قبیل ( چوکی،
کتابخانه، اتاق کمپیوتر وغیره...). ولی بعضی از محصلین خود را آماده استفاده آن
احساس نمی کنند و در عوض به ملت خیانت می کنند آن هم خیانت آشکارای که همه می بینند
ولی به آن توجه نمی کنند ... چند نمونه از مثال های این را ذکر می کنم .
مسئولین دانشگاه برای نشستن محصلین در صنفها از
چوکی های بسیار راحت و نرم اسفنجی خریداری کرده بودند اما بعضی ازشاگردان با آن
حساسیت دارند و نمی دانم با استفاده از کدام روشی مقصد این چوکی ها را پاره می
نمایند و اسفنج هایشان را بیرون می کنند نه تنها چوکی خودشان را بلکه چوکی های
اطراف خود را نیز به همین حشر مبتلا می سازند و با اسفنج هایشان بوت هایشان را پاک
می کنند یا بعضی ها عادت دارند زمانی که
از نزد کدام گل و یا سبزه ای که راه میروند باید آن گل و یا سبزه را خراب کنند و
یا اگر کدام کتابی را از کتابخانه به امانت می برند زمان برگرداندن آن کتاب چند
صفحه آن را پاره کنند و روی چند صفحه دیگر آن با قلم یادگاری بنویسند تا شخص بعدی
که کتاب را می خواند به کمی مشکلات روبرو شود. و یا اینکه اگر کدام دیوار را صاف
ببینند آن را با روی کفش شان مهر بزنند تا شماره پای شان را اندازه نمایند و
دیگران هم ببینند.
برای
یک تعدادی این کارها به اندازه ای تکرار شده که حالا به یک عادت تبدیل شده است و
اگر این چنین تخریب ننمایند روح و روانشان آرامش نمی گیرد و مثل ویروس در هر چیزی
دخالت دارند و با تخریبش لذت می برند و جالب این که هیچ نوع انگیزه آباد کردن را
ندارند و از کسانی که آباد می کنند هم سخت نفرت دارند و این چنین افراد در هر بخش
جامعه وجود دارند و نفوذ این ها در هر نوع وظایف و یا شغلی می باشد و جمعیت این
ویروس ها روز به روز افزایش می یابد و در چندین مواردی خود بنده هم شاهد عینی چنین
اعمالی بود ه ام و دیده ام که این افراد بالغ می باشند و از نظر فیزیکی کدام مشکلی
را دارا نمی باشد و تنها مشکل شان روانیشان همین تخریب کردن است که بالای همه
اعمالشان تاثیر گذاشته است و مثل ویروس های که در کمپیوتر باعث اشغال سیستم می
گردد این ها هم چنین عمل می نمایند و ای کاش که شاهد روزی باشم که کدام نوع ANTIVIRUS برای QUARNTINE این ویروسهای اجتماعی نیز کشف گردد تا از بیماری های روانی کمی کاسته شود...